Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


ناجي تنهايي من

از او كه رفته نبايد رنجشي به دل گرفت، آنكه دوستش داريم همه گونه حقي بر ما دارد؛ حتي حق آنكه ديگر دوستمان نداشته باشد. بلكه بايد تنها از خود رنجيد كه چرا بايد آنقدر شايسته ي محبت نباشم كه دوست مرا ترك كند، و اين خود دردي كشنده است....

ومن هنوز عاشقم؛

آنقدركه مي توانم هرشب -بدون آنكه خوابم بگيرد-

بي وفايي هايت را بشمارم، از اول تا آخر

و دست آخر

همه را فراموش كنم!

آنقدر كه مي توانم

اسمت را روي تمام آبهاي دنيا بنويسم

و باز هم جاكم بياورم.

آنقدر كه مي توانم

شبها طوري به يادت گريه كنم كه

خدا جايم را با آسمان عوض كند.

و من هنوز عاشقم؛

آنقدر كه مي توانم

چشمهايم را ببندم

و خيال كنم؛

 

هنوز دوستم داري...

 


 

                                         ناجي تنها

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 18 خرداد 1390برچسب:,ساعت1:33 AMتوسط ناجي تنها | |